سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

بحث قبلی درباره حدیث مدینه بود مناسب دیدم که حدیثی را که بنام حدیث مدینه جعل شده و در برخی از متون روایی اهل سنت گنجانده شده است ذکر و دلایل خود را در رد آن بیان کنم.

در کتاب لسان المیزان جلد اول صفحه 422 ضمن شرح حال اسماعیل بن علی المثنی الاسترآبادی می گوید: روزی اسماعیل بن علی در دمشق بر منبر موعظه می کرد که مردی بلند شد و از او درباره حدیث انا مدینه العلم و علی بابها سوال کرد وی گفت: این تمام حدیث نیست بلکه حدیث کامل به این شکل است: (انا مدینه العلم و ابوبکراساسها و عمر حیطانها و عثمان سقفها و علی بابها) سپس از او (اسماعیل بن علی ) خواستند که سند حدیث را برایشان بیان کند او هم وعده داد که در آینده سند را خواهد گفت.

این حدیثی است که برخی از نویسندگان اهل سنت در دوران معاصر آن را دربرابر فضایل بی شمار علی علیه السلام دست آویز خود قرار داده و بدین وسیله برای شیخین و خلفای سه گانه فضیلت تراشی کرده اند.

این حدیث هم از نظر سندی و هم از نظر متنی ایراد دارد که ما در زیر به هر دو ایراد می پردازیم

مشکل سندی حدیث

اولا همان گونه که از متن داستان مشخص است اسماعیل بن علی هیچ سندی برای گفته خود ذکر نکرده و فقط وعده داده است که در آینده سند حدیث را ذکر خواهد کرد و این وعده تا امروز تحقق نیافته است.

دوما شخص اسماعیل بن علی بنا به تصریح علمای رجال اهل سنت دروغگو و غیرقابل اعتماد است و حتی علمای اهل سنت هم به حدیث وی اعتماد ندارند.

ابن حجر در لسان المیزان جلد اول صفحه 422 در شرح حال وی می گوید: او ثقه و مورد اعتماد نیست و حدیثش را در مقابل چشم خود او پاره می کردند و به نقل از الانساب سمعانی می گوید: او دروغگو فرزند دروغگوست. او قصه های دروغینی می ساخت و در صورتش سیمای متقین نبود.

این از سند حدیث که فرد معلوم الحالی مثل اسماعیل بن علی آن را روایت کرده است.

اشکالات متنی حدیث

این حدیث علاوه بر ایرادهای سندی مشکلات متنی هم دارد که دروغ بودن آن را نشان می دهد.

این حدیث می گوید: من (پیامبر) شهر علمم و ابوبکر ستون آن است و عمر دیوار های آن و عثمان سقف آن و علی دروازه آن است.

حال ما از خوانندگان عزیز می پرسیم که کدام شهری را در این دنیا می شناسند که ستون و سقف داشته باشد؟ مسلما چنین شهری در دنیا وجود ندارد.

در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که  (و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) است می‌خواهد با بیان تمثیل مطلب را در ذهن شنونده حدیث جا بیندازد حال چگونه می توان تصور کرد که وی تمثیلی بیاورد که مطلب را از ذهن دور سازد. مسلما وی که نمونه کامل فصاحت و بلاغت است از چنین اسلوبی در کلام خود استفاده نمی کند.

اما در مورد (عمر حیطانها) باید عرض کنیم که این عبارت اگر چه به ذهن نزدیک است و در عالم خارج شهرهایی وجود دارد که دیوار دارند ولی باید دید که کار دیوار چیست؟. کار دیوار این است که از ورود اشخاص به شهر جلوگیری می کند بنابراین جناب عمر از ورود مردم به شهر علم پیامبر جلوگیری می کند و این نمی تواند فضلی برای شیخ به حساب بیاید.

روشن است که این حدیث چقدر سخیف و بی ارزش است و کاملا نشان می دهد که از غیرمعصوم صادر شده است.

پس فقط این قسمت حدیث صحیح است که (انا مدینه العلم و علی بابها) پس هر کس می خواهد که به شهر علم پیامبر وارد شود باید به دروازه آن یعنی علی علیه السلام رجوع کند.

 

 

 


[ یکشنبه 83/10/27 ] [ 10:40 صبح ] [ نوروز امینی ] [ نظر ]

از جمله محکم ترین دلایلی که هر عقل سلیم و دور از تعصبی را مجبور به قبول ولایت علی علیه السلام می کند روایتهایی است که در شان آن حضرت نازل شده و در کتابهای صحیح اهل سنت موجود می باشد که ما به مرور به ذکر این روایات می پردازیم.

1- حدیث مدینه

این حدیث به تنهایی کافی است تا ولایت و رهبری امام علی علیه السلام را بعد از پیامبر اثبات کند. همگان می دانند که سزاوار است که جاهل از دانا تبعیت کند و عالم کسی است که هدایت می کند و جاهل کسی است که بیشتر از هر کس به هدایت شدن نیاز دارد. به گواهی تاریخ امام علی علیه السلام داناترین همه صحابه بوده است و همگان در مسائل مهم و دشوار به او مراجعه می کرده اند و هرگز کسی ندیده است که علی در مساله ای به یکی از اصحاب مراجعه کند.
 این ابوبکر است که می گوید: (خدا مرا برای مشکلی نگه ندارد که ابوالحسن مرا در نیابد و به دادم نرسد.) (استیعاب/ ج 3/ ص39، مناقب خوارزمی/ص48، الریاض النظره/ج2/ص194)
و این عمر است که می گوید: (اگر علی نبود قطعا عمر هلاک می شد) (همان منابع)

و این ابن عباس(حبرامت) است که می گوید: (علم من و علم همه اصحاب محمد کجا و علم علی کجا؟ علم من و تمام اصحاب پیامبر در مقابل علم علی، قطره ای در مقابل دریاست) (همان منابع)
در حالیکه این ابوبکر است که زمانی که در مورد کلمه (اب
ّ
) در آیة (وفاکهه و ابّا) می پرسند، می
گوید: (چه آسمانی بر من سایه می افکند و چه زمینی مرا در بر می گیرد که من درباره کتاب خدا چیزی بگویم که از آن بی خبرم؟)

و این عمر است که می گوید: (همه مردم حتی زنان از عمر فهمیده ترند) ( سنن دارمی/ج1/ص54، تفسیر ابن کثیر/ج4/ص232،الدر المنثور/ج6/ص111)

در حالیکه این علی علیه السلام است که با صلابت و قوت نفس تمام می فرماید: (از من بپرسید پیش از آنکه مرا از ست بدهید، به خدا سوگند اگر از هر چیز که واقع می شود تا روز قیامت بپرسید، من به شما خبر خواهم داد. از کتاب خدا بپرسید  که به خدا سوگند من بهتر از همه می دانم که چه آیه ای در کجا نازل شده؟ در شب نازل شده یا در روز؟ در دشت نازل شده یا در کوه؟) (الریاض النظره/ج2/ص198،تاریخ الخلفای سیوطی/ص124،الاتقان سیوطی/ج2/ص319،فتح الباری/ج8/ص485، تهذیب التهذیب/ج7/ص338)

اما حدیث شریف مدینه به شرح زیر است:

حاکم نیشابوری از بزرگترین دانشمندان اهل سنت در کتاب مستدرک صحیحین جلد سوم صفحه 127 و نیز ابن کثیر دمشقی در کتاب تاریخ مدینه دمشق جلد7 صفحه358 و احمد بن حنبل در کتاب مناقب خود با سند خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل می کنند که فرمود: (انا مدینه العلم وعلی بابها)(من شهر علم هستم و علی دروازه آن است)

واضح است که برای ورود به هر شهری باید به دروازه آن رجوع کرد و هر کس که بخواهد وارد شهر علمِ پیامبر اکرم گردد، باید به دروازه آن یعنی علی علیه السلام مراجعه کند.

 


[ چهارشنبه 83/10/23 ] [ 5:54 عصر ] [ نوروز امینی ] [ نظر ]

در بحث قبلی، در رد شبهه اهل سنت، به اینجا رسیدیم که کلمه شیعه، علیرغم ادعای برخی افراد که معتقدند از زمان عثمان به وجود آمده است، نه تنها در زمان پیامبر کاربرد داشته، بلکه از زبان مبارک پیامبر و دقیقا به معنی پیروان علی علیه السلام صادر شده است. بحث امروز درباره رد ادعای اهل سنت، مبنی بر ابداع فرقه شیعه توسط عبدالله بن سباء یهودی است.

گفتیم که برخی از علمای اهل سنت معتقدند که فردی بنام عبدالله بن سبا که یهودی بود، به مدینه آمده و ظاهرا اسلام آورد  و به خاطر کینه ای که یهودیان با اسلام داشتند، در صدد برآمد تا بین مسلمین تفرقه ایجاد کند، لذا احادیثی مبنی بر وصایت و خلافت بلافصل علی علیه السلام ساخت و آنها را در میان مردم منتشر کرد و بدین ترتیب عده ای را فریب داد و دور خود جمع کرد و حزب شیعه را سرو سامان داد...

عبدالله بن سباء، افسانه ای در لباس حقیقت

در رد این داستان ساختگی توجه همه صاحب نظران و جویندگان حقیقت را به کتاب ارزشمند علامه  سید مرتضی عسگری تحت عنوان (عبدالله بن سباء و اساطیر اخری) جلب می کنم . خوشبختانه این کتاب به فارسی هم ترجمه شده و ترجمه سه جلدی آن در یک مجلد، تحت عنوان (عبدالله بن سباء و دیگر افسانه های تاریخی) توسط انتشارات مجمع علمی اسلامی منتشر شده است.

علامه محقق سید مرتضی عسگری (حفظه الله) در این کتاب پس از تتبع فراوان، با دلایل متقن و استوار و غیرقابل انکار اثبات کرده اند که شخصی به نام عبدالله بن سبا در تاریخ وجود خارجی نداشته و چنین کسی از مادر زاده نشده است. و این شخصیت ساخته و پرداخته ذهن  فرد دروغ پردازی به نام سیف بن عمرو است .

ما در اینجا به جهت اختصار فقط قسمت کوتاهی از بخش آخر جلد سوم این کتاب را، که در حقیقت نتیجه گیری کتاب است، به نظر خوانندگان محترم می رسانیم و هر کس را که جویای حقیقت است، به مطالعه این کتاب بسیار ارزشمند سفارش می کنیم.

علامه عسگری در این کتاب می فرمایند: ‹ نخست منظور از این کلمه(عبدالله بن سباء) همان  (عبدالله بن وهب سبائی) بود، که در عصر علی علیه السلام زندگی می کرد و در آخر، ریاست گروه خوارج را به عهده گرفت. سپس بعد از افسانه سازی سیف بن عمرو و انتشار افسانه سبائیه (عبدالله بن وهب سبائی) فراموش گردید و کلمه (عبدالله سباء) درباره یک مرد مرموز و موهوم یهودی که از یمن آمده بود و بنا به روایات سیف معتقد به وصایت علی بود به کار رفت. ولی با مرور زمان افسانه سبائیه پیرایه های زیادی به خود گرفت و عبدالله بن سباء، قهرمان این افسانه، نیز طبعا صورت تندتر و خرافی تری پیدا نمود و درباره یک مرد خطرناک غالی و تندرو که فرقه سبئیة معتقد به الوهیت علی را به وجود آورده است، استعمال گردید.›(عبدالله بن سباء و دیگر افسانه های تاریخی، ج 3، ص 860).

علامه عسگری در این کتاب با توجه به نمودار زیر اثبات می کند که داستان عبدالله بن سباء یک داستان جعلی، موهوم و بی اساس است.

 

 

سیف بن عمرو متوفای سال 170

 

ذهبی

متوفای748

ابن ابی بکر

متوفای741

ابن عساکر

متوفای571

طبری

متوفای 310

 

تمامی نویسندگانی که داستان عبدالله بن سبا را در کتابهای خود آورده اند، این داستان را یا از طبری نقل کرده اند، یا از ابن عساکر، یا ابن ابی بکر، یا ذهبی. در هیچ یک از کتابها هیچ نویسنده ای داستان عبدالله بن سبا را از کس دیگری غیر از این چهار نفر نقل نکرده است. حال باید ببینیم این چهار نفر یعنی ( طبری، ذهبی، ابن ابی بکر و ابن عساکر) این داستان را از چه کسی نقل می کنند.
همان گونه که در نمودار فوق مشاهده می کنید، همه این چهار نفر داستان عبدالله بن سبا را از سیف بن عمرو تمیمی کوفی، داستان سرا و دروغ پرداز مشهور، گرفته اند.

طبری

کتاب تاریخ طبری قدیمی ترین کتابی است که داستانهای عبدالله بن سبا را بیان کرده است و در همه داستانها سند آن را نیز آورده است. سند روایات طبری در نهایت به سیف بن عمرو می رسد.

ابن عساکر

پس از طبری ابن عساکر داستانهای عبدالله بن سبا را در تاریخ هشتاد جلدی خود ( تاریخ مدینه دمشق) آورده است، که سر سلسله اسناد او نیز سیف بن عمرو است.

ابن ابی بکر

پس از او این ابی بکر این افسانه را در کتاب خود( التمهید و البیان فی مقتل عثمان بن عفان) مستقیما و بدون واسطه از کتاب (الفتوح) نوشته سیف بن عمرو آورده است. بنابراین ابن ابی بکر هم روایات عبدالله بن سبا را از سیف بن عمرو گرفته است.

ذهبی

ذهبی نیز در کتاب خود(تاریخ الاسلام) برخی از داستانهای این افسانه را با واسطه یا بی واسطه از سیف بن عمرو نقل کرده است.

تا اینجا سلسله سند داستان عبدالله بن سبا به سیف بن عمرو می رسد که متوفای 170 هجری است.
حال اگر فرض کنیم که سیف در 100 سالگی مرده باشد، زمان تولد او سال 70 هجری خواهد بود ،یعنی 35 سال بعد از فتنه ای که منجر به کشته شدن عثمان شد. مسلما کسی که 35 سال بعد از وقوع حادثه ای به دنیا بیاید، باید هنگامی که می خواهد آن حادثه را بیان کند، برای گفته خود سندی ذکر کند و بگوید که این حادثه را چه کسی برای او بازگو کرده است.چراکه این شخص خود در زمان وقوع حادثه هنوز متولد نشده بود و بالطبع این حادثه را با چشم خود ندیده است.

حال سیف بن عمرو که 35 سال بعد از وقوع فتنه قتل عثمان به دنیا آمده است و مسلما خود شخصا عبدالله بن سبا را ندیده است، باید بگوید که این داستان را از چه کسی شنیده است. ما به دو دلیل معتقدیم که سیف بن عمرو داستان عبدالله بن سبا را جعل کرده و از خود ساخته است:

اول اینکه سیف بن عمرو داستان عبدالله بن سبا را در کتاب خود (الفتوح) آورده است، اما هیچ سندی برای آن ذکر نکرده است، یا اگرهم سندی  ذکر کرده در این سند نام افرادی وجود دارد که موهوم  و ناشناخته اند و همانند عبدالله بن سبا از ساخته های شخص سیف بن عمرو هستند و سیف بن عمرو این نامها را  شخصا تراشیده تا سندی برای روایات خود دست و پا کند.

لازم به ذکر است که علامه عسگری در کتاب ارزشمند خود (مئه و خمسون صحابی مختلق)، که تحت عنوان (صد و پنجاه صحابی ساختگی) به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است، تعداد 150 نفر را نام می برد که به دست تخیلات افرادی مثل سیف بن عمرو ساخته شده و به عنوان صحابه پیامبر به جهان اسلام معرفی شده و در طول چهارده قرن نامشان در کتابها ثبت و ضبط شده است.

اما دلیل دوم ما بر ساختگی بودن افسانه عبدالله بن سبا، شخصیت سیف بن عمرو است که همه علمای رجال بدون استثنا او را زندیق و بسیار دروغگو و متروک الحدیث(یعنی کسی که حدیثش ترک شده و بدان اعتماد نمی شود)، معرفی کرده اند.

برای آگاهی از وضعیت رجالی سیف بن عمرو و شرح حال او جویندگان حقیقت را به کتابهای زیر رهنمون می شویم:

1- تهذیب التهذیب، نوشته ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص 295.

2- تقریب التهذیب، نوشته ابن حجر عسقلانی، ج 1 ص 344.

3- کتاب المجروحین، نوشته ابن حبان، ج 1، ص 345.

4-کتاب الضعفا و المتروکین، نوشته یحیی بن معین، ج 2، ص 245.

5- الجرح و التعدیل، نوشته ابن ابی حاتم رازی، ج 7 ،ص 136.

6-الاستیعاب، نوسته ابن عبدالبر، ج 4 ،ص 252.

7-الضعفا الکبیر، نوشته عقیلی، ج 2 ،ص 175.

8- میزان الاعتدال، نوشته ذهبی، ج 1، ص 292.

9- الاصابه، نوشته ابن حجر عسقلانی، ج4، ص175.

10- الاعلام، نوشته خیر الدین زرکلی، ج 3، ص 150.

لازم به ذکر است که همه کتابهای مذکور از معتبرترین کتابهای اهل سنت می باشد.

بدین ترتیب بر همگان روشن می شود که شخصی به نام عبدالله بن سبا در تاریخ اسلام وجود خارجی نداشته، چه برسد به اینکه فتنه و آشوبی به پا کند و حزب شیعه را پایه گذاری کند. بنابراین تا اینجا ثابت شد که اولا شیعه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و اله)، توسط شخص پیامبر و دقیقا به معنای پیروان علی علیه السلام به کار می رفته و ثانیا حزب شیعه از ابداعات عبدالله بن سباء نیست.

و من الله التوفیق

منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم.

 

 


[ چهارشنبه 83/10/9 ] [ 5:34 عصر ] [ نوروز امینی ] [ نظر ]

برخی از خوانندگان عزیز در نظرات خود، فرموده بودند که حتی الامکان مطالب را به طور خلاصه بازگو کنیم. باید عرض کنم که خود بنده نیز برآنم که مطالب را تا جایی که امکان دارد، خلاصه بکنم، ولی نوع بحث ما طوری است که مجبوریم در بعضی جاها به ذکر دلایل مکفی بپردازیم، لذا اگر گاها بحثها طولانی می شود، از خوانندگان عزیز پوزش می طلبیم.

یکی از خوانندگان عزیز نیز از ما درخواست کرده بودند که منابع مطالب را بازگو کنیم، ما تا آنجا که امکان دارد، در آخر یا وسط هر نوشتار، منبع و کتابی را که آن مطلب را از آنجا گرفته ایم، ذکر می کنیم ،مخصوصا در موردآیات و احادیث، سعی می کنیم آدرس کامل آیه یا روایت را بیان کنیم و انشاءالله در آینده نزدیک یک لیست کامل از کتابهایی  را که در زمینه اثبات امامت امام علی علیه السلام مفید هستند ،ارائه خواهیم داد تا علاقمندان به پیگیری جدی مباحث از این کتابها نیز استفاده کنند.

مشتاقانه منتظرنظرات ارزشمندتان هستیم.

9دیماه 1383

 

 


[ چهارشنبه 83/10/9 ] [ 2:56 عصر ] [ نوروز امینی ] [ نظر ]

یکی از شبهاتی که برای مذهب تشیع وارد شده و بهانة دست مخالفین شده است، این است که مذهبی بنام شیعه در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله ) نبوده و این واژه از بدعتهای یهودیان است که وارد دین اسلام شده است. برای روشن تر شدن بحث ابتدا متن کامل شبهه را بیان کرده، سپس به نقد آن می پردازیم.

طرح شبهه

شیعه از ساخته های یهودیان است.

به شهادت تاریخ، بعد از رحلت هر یک از انبیاء بزرگ و صاحب دین، دشمنان او در دین و کتابی که او آورده بود، دست برده و اصل آن را تحریف کرده و بدینوسیله آن دین را ضایع ساختند.

ولی دردین مبین اسلام بواسطه محکم بودن قرآن کریم، نتوانستند در این کتاب دست ببرند ولذا برای تحریف دین رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به راههای دیگری متوسل شدند. بدین ترتیب که عده ای از یهودیانی که همیشه در صدد ضربه زدن به اسلام بودند، مانند کعب الأحبار و عبدالله بن سباء صنعانی و وهب بن منبه و دیگران، بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) بنای سم پاشی گذاشته و عقایدی را با رای باطل خود، توام با گفتار پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در میان مسلمانان انتشار دادند.

این گروه در زمان خلفای اول و دوم نتوانستند فعالیت چندانی داشته باشند، اما در زمان خلیفه سوم فعالیت آنها به نقطه اوج خود رسید، عثمان آنها را تعقیب نمود و آنها از ترس خلیفه فرار کرده و به مصر رفتند و کم کم جمعی از عوام را فریب داده، پیروانی پیدا کردند و حزبی بنام (شیعه) تشکیل دادند و علی رغم میل و ارادة علی او را به امامت انتخاب کردند و احادیثی در تایید عقاید ساختگی خود ساختند، به این معنی که علی بعد از رسول خدا خلیفة وی بر مسلمانان است.

در اثر قیام این حزب خونهای بسیار ریخته شد، تا عاقبت منجر به قتل عثمان و نصب علی بر خلافت شد، عده ای هم که از عثمان دلتنگیهایی داشتند، گرد علی جمع شدند و بدین ترتیب حزب شیعه سر و سامان گرفت.

این حزب در زمان خلافت بنی امیه به علت اقتدار این حکومت نتوانستند عرض اندام کنند، ولی باز هم  برخی از بزرگان این حزب مانند ابوذر غفاری و سلمان فارسی وعمار یاسر بطور جدی به نفع علی (علیه السلام) تبلیغات می کردند،(که روح علی قطعا از آنها بیزار بود) تا  اینکه در زمان خلافت هارون الرشید و مخصوصا فرزندش مامون که ایرانیان در دستگاه خلافت نفوذ کردند و شیعه را تقویت کردند.

ایرانیان چون با عربها کینه ای دیرینه داشتند، چرا که مملکتشان در صدر اسلام بوسیله عربها اشغال شده بود و استقلالشان از بین رفته بود، پیوسته در پی بهانه ای بودند تا به نام دین در مقابل اعراب قیام کنند. لذا این رویه ناپسند را در پیش گرفتند و اطراف حزب شیعه جمع شده و آن را تقویت کردند، تا اینکه این حزب در دوره حکومت آل بویه بوسیله این حکومت تقویت شد و در سلطنت با اقتدار صفویان به صورت مذهب رسمی در آمد. یعنی حزب شیعه تا زمان صفویان (یعنی قرن 10 هجری) هیچ اسم و رسمی نداشت و از این زمان به بعد رسمیت پیدا کرد و شناخته شد.

بنابراین مذهب شیعه مذهبی است سیاسی و ساختة دست عبدالله بن سباء یهودی ملعون. و گرنه مذهبی بنام شیعه در اسلام هیچ رسمیتی ندارد و در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هیچ نامی از این کلمه در میان نبوده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) قطعا از این نام بیزار است، زیرا برخلاف میل او شیعیان قدم در این راه گذاشته و در میان مسلمانان شکاف ایجاد کرده اند. در حقیقت شیعه شعبه ای از دین یهود است و آمیزه ای از عقاید یهودیان می باشد، چون سازنده آن، یعنی عبدالله بن سباء، یهودی بوده و این مذهب را براساس عقاید خود ساخته است.

نقد شبهه

این شبهه از مهمترین دست آویزهایی است که بیشتر متعصبان اهل سنت بدان چنگ زده و تمامی کتابها و مقالات خود را از آن پر کرده اند. افرادی مثل دکتر محمد حسین هیکل در کتاب حیات محمد (صلی الله علیه و آله) و دکتر احمد امین در کتابهای فجرالاسلام و ظهر الاسلام و ضحی الاسلام و ... که کتابهای خود را از اینگونه خیال پردازیهای غرض ورزانه پر کرده اند و مسیر حق و حقیقت را در هاله ای از ابهام فرو برده اند.

و اما ظاهر شبهه در نگاه اول بسیار متقن و محکم است،(البته برای کسی که همچون احمد امین و محمد هیکل هیچ اطلاع دقیقی از تاریخ اسلام و احادیث رسول اکرم نداشته باشد) اما اگر موشکافانه به قضیه نگاه کنیم خواهیم دید که این شبهه تا چه اندازه سست و بی پایه است و ما در اینجا، به حول و قوة الهی، با دلایل محکم  و استوار و احادیث صحیح،  بی پایه بودن آن را اثبات خواهیم کرد.

معنی شیعه و سابقه کاربرد این کلمه در اسلام

شیعه در لغت به معنی پیروان و یاری دهنده گان است. چنانکه فیروز آبادی در قاموس اللغه گوید: (وَ قَد غَلَبَ هذَا الِاسمُ عَلی مَن یَتَوَلّی عَلِیّاً وَ اَهلَ بَیتِهِ حَتّی صارَ اِسماً لَهُم خاصّاً،) (ترجمه: این اسم در مورد دوستداران علی (علیه السلام) و فرزندان او تغلیب پیدا کرده به قدری که برای آنان تبدیل به اسم خاص شده است.)

عین همین معنی را ابن اثیر در النهایه آورده است.

ولی اشتباهی که مطرح کنندگان این شبهه بدان مرتکب شده اند، بواشطه عدم احاطه بر تفاسیر و قرار گرفتن تحت تاثیر احساسات و گفتار دیگران  بدون دلیل و برهان است، چرا که مطرح کنندگان این شبهه می گویند که لفظ شیعه در زمان عثمان پیدا شده است و واضع آن عبدالله بن سباء بوده، در حالیکه حقیقت این است که طبق اخبار معتبر و صحیح که در کتابهای خود اهل سنت آمده است، لفظ شیعه در زمان شخص رسول اکرم (صلی الله علیه واله) کاربرد داشته و این لفظ بر زبان مبارک رسول خدا جاری شده است. پیامبری که به نص صریح قرآن (و ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) است. یعنی از روی هوا و هوس سخن نمی گوید و هر چه می گوید وحیی است که از جانب خدا به او می رسد.

حافظ احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی، از بزرگترین علمای اهل سنت، در کتاب حلیه الأولیاء، با سند خود از ابن عباس نقل می کند که زمانیکه آیة (اِِنَّ اَّلذِینَ آمَنوا وَ عَمِِلوُا الصّالِِحاتَ اُولئِِکَ لَهُم خَیرُ البَرِیَّه جَزاءُهُم عِندَ رَبِهِم جَناتُ عَدنٍ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فِیها اَبَدَاً رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضَوا عَنهُ)(آیه 6 سوره بینه)(ترجمه:آنان که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دهند، در حقیقت بهترین اهل عالمند و پاداش آنان نزد خدا باغهایی است که از زیر درختانش نهرها جاری است و در بهشت جاودانند و خدا از آنها راضی است و آنها نیز از خدا راضی اند.) نازل شد، رسول اکرم خطاب به علی (علیه السلام) فرمود:(یا عَلی اَنتَ وَ شِیعَتُکَ یَومَ القِیامَهِ راضِیینَ مَرضِیینَ)(ترجمه: ای علی تو و شیعیانت در روز قیامت از خدا راضی خواهید بود و خدا نیز از شما راضی خواهد بود.)

همچنین سیوطی در الدرالمنثور از ابن عساکر دمشقی از جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که جابر گفت: در خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) بودیم که علی (علیه السلام ) آمد، پیغمبر فرمود: (وَالَّّذِی نَفسِی بِیَدِهِ اِنَّ هذا وَ شِیعَتَهُ لَهُمُ الفائِزونَ یَومَ القِیامَهِ ...) (ترجمه: سوگند به کسی که جانم در دست اوست این(علی) و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند.)

و نیز سیوطی در همان کتاب از ابن عدی از این عباس روایت کرده است که چون آیة (ان الذین امنوا...) نازل شد، پیامبر رو به علی کرد و فرمود: (تَاتِی اَنتَ وَ شِیعَتُکَ یَومَ القِیامَهِ راضِیینَ مَرضِیینَ) (ترجمه: تو و شیعیانت در روز قیامت می آیید در حالیکه شما از خدا راضی هستید و خدا از شما راضی است.)
در کتابهای متعددی نظیر همین حدیث آمده است که ما به جهت رعایت اختصار فقط به ذکر نام چند مورد از این کتابها اکتفا می کنیم: مناقب خوارزمی فصل نهم، ابن حجر در صواعق المحرقه باب یازده، ابن اثیر در جلد سوم النهایه و علامه سهمودی در جواهر العقدین روایاتی مشابه روایات مذکور آورده اند.

نکته جالب توجه این است که همة علمایی که تاکنون ما به سخنان آنها استشهاد کرده و نام آنها و کتابهایشان را ذکر کردیم، همه و همه از علمای بزرگ اهل سنت هستند و ما در بیان دلایل خود به هیچ وجه به احادیثی که راوی آن شیعه بوده استشهاد نکردیم  تا این شبهه پیش نیاید که این احادیث ساختة شیعیان است، بلکه همة این احادیث در کتابهای اهل سنت نقل شده است. آن هم کتابهایی که نویسندگان آنها از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام به شمار می روند.

و اما احادیث دیگری که در آنها لفظ شیعه به معنی پیروان علی علیه السلام به کار رفته است، بدین شرح است: میر سید علی همدانی از یزکترین دانشمندان اهل سنت در کتاب موده القربی و ابن حجر عسقلانی، که یکی از متعصب ترین علمای اهل سنت است، در کتاب صواعق المحرقه از ام سلمه همسر مکرمة رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که فرمود:(یا عَلِی اَنتَ وَ شِیعَتُکَ فِی الجَنَّهِ) (ترجمه: ای علی تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.)

موفق بن احمد خوارزمی در فصل نوزدهم کتاب المناقب با سند خود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که آن حضرت فرمود: ای علی تو در میان امت من همچون مسیح هستی که قوم او به سه گروه تقسیم شدند: دسته ای مومنین که آنها حواریون بودند و دسته ای دشمنان او که آنها یهودیان بودند و دسته ای که در باره او غلو کرده و او را خدا نامیدند. امت من هم درباره تو سه دسته خواهند شد : (فِرقَهٌ شِیعَتُکَ وَ هُمُ المُومِنوُنَ)، دسته ای شیعیان تو هستند که آنها همان مومنانند و دسته ای دشمنان تو هستند که آنها ناکثین( پیمان شکنان)هستند و دسته ای که درباره تو غلو خواهند کرد ( و تو را خدا خواهند نامید)، که آنها گمراهان هستند. سپس پیامبر فرمود:( فَاَنتَ یا عَلِی وَ شِیعَتُکَ فِی الجَنَّهِ وَ مُحِبُّوا شِیعَتُکَ فِی الجَنَّهِ وَ عَدُوُّکَ فِی النّارِ وَ الغالِی فِیکَ فِی النّارِ) (ترجمه: تو ای علی و شیعیان تو و دوستداران شیعیان تو در بهشت خواهند بود، اما آن دو گروه دیگر، یعنی دشمنان تو و کسانی که در مورد تو غلو کنند ، در آتش خواهند بود.)

اینها احادیثی بود که در تمام آنها لفظ شیعه عینا از زبان مبارک رسول اکرم(صلی الله علیه واله) صادر شده و بدون هیچ تردیدی به معنی پیروان و دوستداران علی (علیه السلام) است. و تمامی این احادیث از کتب معتبر اهل سنت استخراج شده و دانشمندان بزرگی همچون خوارزمی، ابن حجر وابونعیم اصفهانی و...آنها را در کتابهای خود نقل کرده اند.

 تا اینجا ثابت شد که لفظ شیعه در زمان عثمان توسط عبدالله بن سباء یا هرکس دیگری ساخته نشده است، بلکه شیعه از زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و توسط ایشان رسمیت یافته بود و در مورد شخص علی (علیه السلام) و پیروان او کاربرد داشته است.

اما اینکه آیا این شبهه ای که وارد کرده اند، از نظر تاریخی صحیح است یا خیر؟ و آیا شخصی بنام عبدالله بن سباء وجود داشته یا خیر؟ و اینکه این مطالبی که به عنوان شبهه مطرح شده است، چقدر با واقعیتهای تاریخی سازگاری دارد؟ انشالله در بحث بعدی بدان خواهیم پرداخت.

فعلا حق نگهدارتان باد.

بی صبرانه منتظر نظرات ارزشمندتان هستم.


[ پنج شنبه 83/10/3 ] [ 7:5 عصر ] [ نوروز امینی ] [ نظر ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لوگوی وبلاگ
موسیقی وبلاگ
آرشیو مطالب
لینک های مفید

استخاره آنلاین با قرآن کریم


ابزار جستجو
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 84292